جدول جو
جدول جو

معنی پیوند بدنی - جستجوی لغت در جدول جو

پیوند بدنی
(پَ / پِ وَ دِ بَ دَ)
نوعی پیوند و آن بیشتر در مرکبات و مو بکار رود و چنان باشد که قسمتی از پوست شاخۀ پایه را با مقداری چوب ببرند و دو موضع بریده شده را بر وی هم گذارند و با چسب و نخ پشم بیکدیگر بندند تا جوش خورد. (از فرهنگ روستائی تقی بهرامی ج 1 ص 336 تا 339)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیوند زدن
تصویر پیوند زدن
در پزشکی قرار دادن عضو سالم به جای عضو ضایع شده مانند جایگزین کردن قلب سالم به جای قلب معیوب یا قرار دادن کلیۀ سالم به جای کلیۀ از کار افتاده، پیوند اعضا
فرهنگ فارسی عمید
(پَ / پِ وَ دِ)
پیوند روحانی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وَ دِ بُ رِ)
نوعی پیوند در درختان و گیاهان. رجوع به پیوند و تصویر آن شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
پیوند کردن. برداشتن جوانه یا ساقه ای از یک گیاه یا درخت و قرار دادن آن بر روی گیاه یا درخت دیگر در محلی مناسب بطریقی که آوندهای آنان با یکدیگر مربوط شود و مواد غذائی بتواند از یکی بدیگری رود البته پیوند میان گیاهان یا درختانی باید صورت گیرد که آوندهاشان باندازۀ یکدیگر و سرعت رشدشان نیز یکسان باشد. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 122) ، بندزدن. به هم پیوستن قطعات شکستۀ ظرفی چینی یا بلورین چنان که ناشکسته نماید و چون ظرف درست بکار آید
لغت نامه دهخدا
انجام دادن عمل پیوند. در گیاهان یا در نسوج حیوانی پیوند کردن، بهم پیوستن قطعات شکسته ظرفی چینی یا بلورین چنانکه ناشکسته بنظر آید بند زدن
فرهنگ لغت هوشیار